یکی از عوامل شکل‌گیری فتنه بعد از انتخابات، توهم سران گروه‌های افراطی جریان دوم خرداد بود که تصور می‌کردند شادابی فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات محصول شعارها و راهبری آنهاست و به همین دلیل کوشیدند تا این شادابی و حضور مردمی را به فرصتی برای تثبیت موقعیت سیاسی خود تبدیل کنند اما زمانی که در ساعت‌های پایانی برگزاری انتخابات دریافتند که این بار نیز نتوانسته‌اند مقبولیت اجتماعی را کسب کنند، متکی بر برنامه‌ریزی گذشته و طرح شعار تقلب در انتخابات و مظلوم‌نمایی کوشیدند ظرفیت مذکور را به شکلی دیگر به صحنه کشانده و با ایجاد درگیری خیابانی و «گرفتن کشته از دست نظام» زمینه را برای ایجاد تغییر در مؤلفه‌های اساسی نظام فراهم کنند.


بررسی تحولات سیاسی کشور در دو دهه اخیر نشان می‌دهد که گفتمان سیاسی جریان دوم خرداد«گفتمان توسعه سیاسی»‌در هیچ مقطعی نتوانست به جنبش اجتماعی تبدیل شده و حمایت توده‌های اجتماعی را به دنبال داشته باشد، به گونه‌ای که در جریان مجلس ششم و تحصن نمایندگان معترض، بی‌اعتنایی مردم به این اقدام افراطیون سبب شد یکی از عناصر فعال آنها مطرح کند که ای کاش مردم حتی در اعتراض به متحصنین می‌آمدند و چند سنگ به شیشه‌های مجلس می‌زدند. در آن زمان فاصله معنادار میان مطالبات اجتماعی مردم و گفتمان فعالان مذکور در مجلس و دولت خاتمی به گونه‌ای بود که این اقدامات تنها به فرصتی برای بذله‌گویی و طنزپردازی مردم و رسانه‌ها تبدیل شده بود.
اکنون نیز با گذشت نزدیک به پنج ماه از زمان برگزاری انتخابات تمامی مؤلفه‌ها بیانگر ناکامی مجدد آنها در ایجاد و شکل دهی به یک پایگاه اجتماعی متأثر از اصول و مبانی ادعایی آنهاست اگرچه حرکتی که آنها به ظاهر ادعای هدایت آن را دارند، عمدتاً‌ به بستری برای «بازی» دشمنان نظام و ضد انقلاب خارجه‌نشین تبدیل شده است.

روند تحولات نشان می‌دهد که به رغم شعارها و ادعاهای اولیه آنها در جلب حمایت طبقات فرودست و معتقدین به امام و انقلاب آن چیزی که اکنون در سبد حامیان آنها باقی مانده است نه فرودستان و مستضعفین و حامیان انقلاب بلکه کسانی هستند که کمترین دغدغه‌ای به اصول و ارزش‌های انقلاب ندارند و بیشتر با ساز رسانه‌های بیگانه و دشمنان نظام اسلامی می‌رقصند.


این نگرانی اکنون به درستی در نوع واکنش‌های بعضی از فعالان آنها که تجربه‌ای در تحولات گذشته کشور دارند، مشهود است. اخیراً محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در جمع انجمن اسلامی دانشگاه تهران با ادعای اینکه گفتمان اصلاحات در عمیق‌ترین لایه‌های جامعه نفوذ کرده و «جنبش سبز» را زاییده و مولود حرکت اصلاحی می‌داند اما اعتراف می‌کند که مدیریت این به اصطلاح «جنبش» در دست دیگران است. آنگاه که می‌گوید: عدم توجه به اهداف راهبردی جنبش سبز که از سوی مدیریت جنبش تعریف و اعلام شده است می‌تواند ایده شبکه اجتماعی را به عاملی منفی و کاهنده تبدیل کند، از این رو به کارگیری ایده شبکه اجتماعی در خارج از چارچوب و اهداف تعریف شده برای جنبش سبز این جنبش را با شکست و ناکامی مواجه خواهد ساخت.


ابعاد این نگرانی آرمین را شاید بتوان در گفت‌وگو نوری‌زاده با شبکه تلویزیونی کانال یک متعلق به ضدانقلاب خارج از کشور یافت. آنگاه که می‌گوید: کاملاً آشکار است که من کلیت نظام جمهوری اسلامی را نفی می‌کنم، اما در عین حال شاهد جنبشی هستم که در 30 سال گذشته وجود نداشته است، جنبش سبزی که همه نوع افکار و اندیشه در آن وجود دارد از کسی که به رژیم سلطنتی اعتقاد دارد تا کسانی که خواهان جمهوری‌اند، از مارکسیست و چپی تا خلقی و حتی کسانی که به شکلی، به نوعی جمهوری اسلامی اعتقاد دارند همه در آن هستند. من از جنبشی سخن می‌گویم که روز قدس شعار داد‌«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران». این شعار در مخالفت با اهداف انقلاب اسلامی بسیار با معناست. من صادقانه می‌گویم با کسانی در حاشیه آقای موسوی و کروبی صحبت کردم که مانند ما با ولایت فقیه مخالفند ولی فعلاً نمی‌توانند آن را فریاد بزنند.


وادادگی و انفعال نسبت به این روند اگرچه در سخنان اخیر موسوی با گردانندگان نشریه کلمه سبز و یا مباحث منتشر شده از مذاکرات جلسه اخیر مجمع روحانیون کاملاً آشکار است، اما این امر نافی مسؤولیت آنها نسبت به حوادث پس از انتخابات و به ویژه مطالبه‌گری معدود عناصر ضد انقلاب در پوشش حمایت از جنبش به اصطلاح سبز نیست. فرصت برای آنها محدود است، اعتراف به اشتباهات گذشته و پوزش از درگاه باری‌تعالی و مردم فهیم و شهید‌پرور ایران تنها راه باقی مانده است، چرا که در صورت تأخیر، تحولات پیش رو آنها را بیشتر رسوا و شرمنده مردم ایران خواهد کرد.